امروز قهقهه هایی که از ته دل برای بابایی میزدی رو نگاه میکردیم و کلی برات ذوق میکردیم .راستی علت گریه های ایلام هم زخم واکسن بدو تولدت بود که توی ایلام زده بود بیرون بعد از این همه مدت
با هم رفته بودیم که با ماشین بابا دور دور کنیم آخه سایدا خیلی تب داشت و امروز کمی حالش خوب بود وقتی برگشتیم دیدم محکم با دستت قنداقت رو گرفتی و ول کنش نیستی سایدا که خیلی برات ذوق کرده بود. موهات هم که از مدت ها پیش شروه به ریختن کرده باعث شده قنداقت پر از مو باشه عزیز دلم
امروز باید واکسن دوماهگیتو میزدی اولش دو برابر وزنت یعنی نزدیک 10 قطره استامینوفن بهت دادیم و بردیمت برای واکسن زدن. قد:59 وزن:5200 دورسر38 بماند چقدر گریه کردی ولی امان از تب تا دور روز تب داشتی و مجبور بودیم یه لباس نازک تنت کنیم
امسال کلا هیچ بارندگی نداشتیم و خدا بهمون رحم کنه امروز تازه اولین برف شروع به باریدن کرد و خوشحالمون کرد. از اونجایی که خوشبختانه لکه صورتت عارضه خطرناکی نبود ویک مشکل پوستی بود ولی من ول کن نبودم با بابا امروز به دکتر پوست مراجعه کردیم دکتر که معاینه کرد گفت مشخص نیست که علتش چیه و شما فعلا باید اجازه بدی پوست بچه تغییرات خودش رو انجام بده و بعد مراجعه کنین.
با وجود دل نگرانی خونواده و ابراز مخالفت اطرافیان به خصوص دایی امروز با بابا بردیمت دکتر و سونوی مغز برات انجام دادیم و همینطور چشمهات که خوشبختانه سالم بودن و هیچ مشکلی نداشتی و دیگه ما خیالمون راحت شد